ستاره‌های آنالوگ، ستاره‌های اینترنتی، ستاره‌های تیتراژ، ستاره‌های اینستاگرام

ستاره‌های آنالوگ، ستاره‌های اینترنتی، ستاره‌های تیتراژ، ستاره‌های اینستاگرام

موزیک سانگ : موسیقی پاپ ایران طی نزدیک به ٢٠٠ سالی که از تولد دوباره‌اش می‌گذرد، تغییرات شگرفی داشته است. شبیه‌خوان‌های نسل اول، گاه و بی‌گاه اعلام حضوری می‌کنند و اوریجینال‌های آن نسل هم مدتی دورند و ناگهان هفت‌شبه به میدان بازمی‌گردند. بعضی هم که زمانی کالت بودند، به اجراهای ارگانی و اجراهای شهرستانی بسنده کرده‌اند.
 
موسیقی پاپ تغییرات اساسی کرده است. کمتر کسی است که همه طبقات اجتماعی و سنی و اقتصادی را شیفته خود کند. هر خواننده، محبوب گروهی است. در واقع، مخاطبان تخصصی شده‌اند؛ تخصصی نه به معنای حرفه‌ای در بخش موسیقی. در واقع مخاطبان تخصصی شده‌اند؛ یعنی هر گروه سنی و اجتماعی و اقتصادی به شکل اختصاصی علاقه‌مند یک یا چند خواننده و گروه محبوب هستند.
 
مثلاً کسی که یگانه دوست دارد، الزاماً بنیامین را دوست ندارد. مثلاً کسی که چارتار را می‌پسندد، به کنسرت رضا صادقی نمی‌رود. مثلاً کسی که هوادار بابک جهانبخش است، ممکن است پی‌گیر سیامک عباسی نباشد.

این فضا روی آثار خواننده‌ها هم تأثیر گذاشته است. آنها هم دنبال به‌دست آوردن هواداران گسترده‌تر از بخش‌های مختلف جامعه نیستند و سعی می‌کنند با آثارشان هواداران دوآتشه خود را حداقل راضی نگه دارند. در این شرایط است که مگاهیت شدن، کار بسیار سختی است؛ مسأله‌ای که ٢٠ سال پیش به هیچ وجه دشواری‌های امروز را نداشت. به همین دلیل است که حامد همایون می‌شود ستاره سال و اهالی موسیقی برای عقد قرارداد با او برای کنسرت‌های تهران و شهرستان‌ها صف می‌بندند. این شرایط را خیلی از چهره‌های موسیقی طی سال‌های گذشته داشته‌اند. آنها هم در تیراژ میلیونی آلبوم می‌فروختند که دیگر امری دور از دسترس و رویایی است و هم نسبتاً کنسرت‌های زیادی برگزار می‌کردند. امروز اقتصاد موسیقی خلاصه شده در اجرای کنسرت؛ و آلبوم دیگر مثل سابق، درآمدی حاصل نمی‌کند. جریان موسیقی تحولات شگرفی کرده و نسل‌های متفاوت همچنان در پی تسخیر قلب مخاطبان هستند.
 

***

 
بعد از فراگیر شدن آثاری با اجرا و صدای سنتی اما فضایی پاپ یا حداقل متفاوت از استانداردهای موسیقی سنتی در سال‌های پایانی دهه ٦٠ و آغاز دهه ٧٠ مثل «تا کی به تمنای وصال تو یگانه» با صدای عبدالحسین مختاباد، «مردان خدا» با صدای جلال‌الدین محمدیان، صداهای جدیدی مثل حسن همایون‌فال، مهرداد کاظمی، مهدی سپهر، بیژن خاوری و البته عباس بهادری توانستند میان مردم جایی پیدا کنند و آثارشان به ویژه از رادیو و تلویزیون به کرات پخش می‌شد.
 
هم‌زمان آثار خوانندگان حرفه‌ای قدیمی مثل کوروش یغمایی، محمد نوری، فرهاد مهراد و مازیار نیز از طریق شرکت‌های تولید و نشر موسیقی به بازار عرضه شد. آلبوم‌های کسانی مثل فرهاد و مازیار بیشتر مشتمل بر آثار قدیمی آنها بود؛ اما کوروش یغمایی چند آلبوم تازه پاپ در آن سال‌ها منتشر کرد. البته آن سال‌ها مجوز این آثار در قالب پاپ صادر نمی‌شد. ظاهراً اولین آلبومی که با مجوز «پ» (یعنی پاپ) منتشر شد، آلبوم «خلیج فارس» بود با صدای حمید غلامعلی که آن سال‌ها با چند اثر در صدا و سیما گل کرده بود.
 
تا اینجا، هنوز کسی از جریان جدید موسیقی پاپ سخن نمی‌گفت. چون نوع ملودی و تنظیم‌ها و اشعاری که برای ساخت آنها استفاده می‌شد، از استانداردهای بالایی برخوردار نبود و یک جریان ریشه‌دار عمیق و جدی هم نبود. چه بسا مجریان آن آثار با وجود انتشار آلبوم‌هایی در دوران جدید (جریان جدی موسیقی پاپ بعد از سال ٧٦) نتوانستند جایگاهی پیدا کنند و خیلی زود فید شدند.
 

***

 
دیگر دوره دیدن نتایج سیاست‌گذاری‌های فریدون شهبازیان و علی معلم و همکاران‌شان بود. خشایار اعتمادی، قاسم افشار، محمد اصفهانی، علیرضا عصار، شادمهر عقیلی، حسین زمان و چند خواننده دیگر آمدند و ساختمانی جدید برپا کردند. البته تعدادی از این چهره‌ها پیش از حضور در عرصه رسمی، در قالب گروه‌هایی در مراسم مختلف حاضر می‌شدند و از طریق موسیقی درآمدزایی می‌کردند و با استشمام بوی مجوز، وارد عرصه رسمی شدند. آجرها و مصالح، همان‌ها بودند که موسیقی پاپ جدی پیش از انقلاب را تشکیل می‌دادند، اما نمای ساختمان تغییر کرده بود.
 
اغلب ترانه‌های ساختمان جدید را اکبر آزاد، محمدعلی شیرازی، افشین سرفراز و... قدیمی‌های دیگر می‌سرودند و چهره های جوانی مثل سعید امیراصلانی و نیلوفر لاریپور هم توانستند جزو پرکاران آن دوره باشند. اغلب ملودی‌ها هم ساخته بابک بیات، فریدون شهبازیان، فریبرز لاچینی، ناصر چشم‌آذر و... بود و تنظیم‌ها از جوانانی مستعد و جویای جایگاه همچون فؤاد حجازی و بهروز صفاریان. هر اثری که از این خوانندگان منتشر می‌شد، گل می‌کرد.
 
کمی بعد، نوبت به مانی رهنما، امیر کریمی، امیر تاجیک و سپس محمدرضا عیوضی، نیما مسیحا، حامی و... رسید. چنگیز حبیبیان و علی خلج هم می‌فروختند.
 
عیوضی با سریال «روزگار جوانی» چهره شد. ترانه تیتراژ این سریال از شبکه تهران، پایتخت را پشت سر گذاشت و کشوری شد. در این دوره، عیوضی با قراردادی ٧٠٠ هزار تومانی برای سه آلبوم، چهره مطرحی بود و حتی پایش به بازی در یک سریال هم باز شد که تجربه ناموفقی بود.
 
کم‌کم آثار نسل اول تکراری و در پاسخ به خواست بازار، سبک‌ها متنوع‌تر شدند. شادمهر با قطعاتی متنوع و در سبک‌های مختلف گل کرد. سعید شهروز با شش‌و‌هشت‌هایش وارد گود شد و با استقبال فوق‌العاده‌ای روبه‌رو شد. کنسرت‌هایش سولدآوت می‌شدند و آلبوم‌هایش می‌فروختند. ناصر عبداللهی هم میان جدی‌تر‌ها خیلی گل کرد. به ویژه «عشق است» که با همکاری پرویز پرستویی و محمدعلی بهمنی منتشر شد، به‌شدت مورد توجه قرار گرفت. او و تعدادی دیگر نظیر محمد اصفهانی با ویدیوکلیپ‌هایی درباره اعتیاد، محبوب شدند و پول‌ساز.
 
در این فضای دهه پنجاهی، گروه «آریان» با نمایی شیک و جذاب و جوانانی به‌روز، با موسیقی و ترکیبی کاملاً متفاوت با تمام نمونه‌های پیش از خود، به میدان آمد و رکوردها را جابه‌جا کرد. آنها یک ستاره هم به سینمای ایران تقدیم کردند. پس از آنها نوبت فریدون بود و «گل هیاهو»؛ خواننده‌ای که آلبومی آن‌ور آبی منتشر کرده بود اما به ایران بازگشت تا سرنوشتی متفاوت بیابد.
 
موسیقی، ستاره می‌ساخت، سبک‌ها متنوع‌تر می‌شد و کیفیت صدابرداری و ضبط هم ارتقا می‌یافت. هنوز آلبوم‌ها محبوب می‌شدند و کاست‌ها تا مدت زیادی از ضبط‌ها پخش می‌شدند.
 

***

 
کم‌کم تکنولوژی وارد داستان شد؛ بااهمیت‌تر از همیشه. نفوذ اینترنت هر روز بیشتر می‌شد و خیلی‌ها بدون کسب مجوز، آهنگ می‌ساختند و بعضاً بی‌نام و نشان یا با نام‌های دیگر این آثار را منتشر می‌کردند.
 
محسن یگانه، محسن چاوشی و حامد هاکان با سطح استعدادهای متفاوت ستاره‌های زیرزمین بودند. هر سه با همکاری هم یک آهنگ مگاهیت هم منتشر کردند که نامش بود «نشکن دلمو». بعدها این دو «محسن» شدند سردمدار دو گونه موسیقی پاپ که هواداران‌شان عموماً توافقی با هم نداشتند.
 
در این میان، فرزاد فرزین و احسان خواجه‌امیری و پیش از آنها رضا صادقی توانسته بودند خودی نشان دهند. صادقی با تکیه بر سه سال اجرا در هتل «هما»ی بندرعباس و تحلیل واکنش مخاطبان‌اش از قطعات متفاوت‌اش بعدها چند مگاهیت به موسیقی پاپ هدیه داد: «تقریباً دو سال‌ و نیم، سه سال در هتل هما بودم. بر اساس همان ذهنت «مشکی رنگ عشقه» و بازخوردهای بسیار مثبت از آن، یک‌سری کارهای دیگر هم ساختم مثل «تو با منی». بدون‌تعارف بگویم تا آن زمان کسی فضایی را اجرا نمی‌کرد که شعرش ترجیع‌بند داشته باشد. آن زمان،‌ زمان «گل می‌روید به باغ» بود و کسی جرأت نمی‌‌کرد «تو با منی» و «دلم برات تنگ شده جونم» را بخواند. آن‌موقع من «داشتم فراموشت می‌کردم» را خواندم، «تو با منی» را خواندم، «دلم برات تنگ شده» را خواندم و خیلی آهنگ‌های دیگر. همه را تست می‌کردم تا ببینم بازتاب آن‌ها چگونه است.»
 
او قبل از اینکه به یک خواننده مجاز تبدیل شود، این آثار را به شکل زیرزمینی منتشر کرده بود و با همین مگاهیت‌های غیررسمی تبدیل شده بود به یک ستاره. صادقی بعدها با «وایسا دنیا» باز هم یک اثر ماندگار خلق کرد.
 

***

 
در سال‌های ابتدایی دهه ٨٠ علاوه بر فضای اینترنت و انتشار قطعات اینترنتی، یک امکان جدید هم برای معرفی بیشتر موسیقی پاپ ایجاد شد؛ تلویزیون مهاجر یا MITV.
 
از همین طریق بااستعدادها و حتی کم‌استعدادهای زیادی وارد بازار موسیقی شدند و تا مدت‌ها پول ساختند. یکی از مستعدها، فرزاد فرزین بود که به عنوان برنامه‌ساز هم با این تلویزیون خصوصی همکاری می‌کرد. او با «شراره» مطرح شد: «ملودی آهنگ «شراره» مال من بود و علی ثابت در سال 80 آن را تنظیم کرد اما سه سال طول کشید تا منتشر شود. وقتی آمد موفق شد اما اگر سه سال قبل منتشر می‌‌شد، سه سال جلوتر بود و این یعنی اینکه قبل از آلبوم «فریدون» منتشر شده بود. زمانی که مجوز آن گرفته شد، این آهنگ یک‌مقدار قدیمی شده بود.»
 
فرزاد فرومند ملودی‌ساز و خواننده مستعد هم در این فضا معرفی شد. او با «دروغ محض» به سرعت مطرح شد و با قطعاتی که برای ناصر عبداللهی و دیگران ساخت، توانمندی‌هایش را بیشتر عیان کرد.
 
کم‌کم مردان جاافتاده جایشان را به جوانان به‌روز می‌دادند. داستان موسیقی پاپ داشت عوض می‌شد و این سبک پوست می‌انداخت. در آن دوره‌، تکنیک در اوج بود ولی به‌زعم ستاره‌های بعدی، حس نداشت. به همین دلیل مردم دیگر مثل سابق از آنها استقبال نمی‌کردند.
 
دیگر نوبت ظهور یک ستاره بود؛ کسی ابتدا اسمش را نمی‌دانست اما همه آهنگش را شنیده بودند که ترجیع‌بند بسیار متفاوت و ملودی و تنظیم و اجرایی کاملاً بیرون از جریان مرسوم بود. «دنیا دیگه مث تو نداره» به یک ضرب‌المثل بدل شده بود: و اما آلبوم «٨٥». خود بنیامین در این باره گفته است: «آن‌جا چون خود بنیامین مطرح بود، از من سوال می‌کردند که دلیل موفقیت این کار‌ها بین مردم را چه می‌بینی و من بیشتر از کلمه سادگی استفاده می‌کردم. البته فقط سادگی نبود اما من بیش از همه، از آن استفاده می‌کردم، چون فکر می‌کردم می‌شود یک کار، هم ساده باشد، هم مردم را اقناع کند و هم کاملاً علمی و قابل‌دفاع باشد. در تمام دنیا این اتفاق می‌افتد.»
 بنیامین دوست داشت در آلبوم٨٥ قطعه جادوگر گیسو را که در آلبوم سومش منتشر شد، منتشر شود که رجب پور با لطائف الحیل از این کار جلوگیری کرد. او معتقد بود فضای این کار شبیه آثار فریدون آسرایی است و برای کسی که قرار است سبک جدیدی ارائه کند، مناسب نیست حتی یک قطعه شبیه خواننده دیگری اجرا کند.
 

***

 
در این دوران مدتی بود که تلویزیون مثل سابق، موسیقی پاپ پخش نمی‌کرد؛ اما در این مدیوم، هنوز یک امکان بزرگ برای دیده شدن چهره‌های بااستعداد موسیقی وجود داشت؛ تیتراژ سریال‌ها. احسان خواجه‌امیری، یکی از ستاره‌های بعدی موسیقی پاپ -که البته همه پارامترهای ستاره‌شدن را هم داشت- آغاز موفقیت‌اش را مدیون سریالی است به کارگردانی حسن فتحی: «قبل از «سلام آخر»، شش هفت ماه ممنوع‌‌الفعالیت بودم و در بدترین شرایط روحی قرار داشتم و بعد «میوه ممنوعه» ساخته و«سلام آخر» منتشر شد و کنسرت 86 برگزار شد که یکی از بزرگ‌ترین کنسرت‌های ایران تا آن زمان بود و همه اینها در طول دو ماه اتفاق افتاد. آن شب که می‌خواستم این کار را اتود بزنم هم یک‌دفعه کامپیوترم خراب شد، هاردم پاک شد و این در شرایطی بود که سریال به من پیشنهاد شده بود! خیلی برایم سخت بود. در کمال ناامیدی به خانه یکی از دوستانم «بهنام خدارحمی» رفتم وگفتم کامپیوترم خراب شده و می‌خواهم این کار را ضبط کنم. با هم، دو ساعت وقت گذاشتیم و من آمدم خانه، با یک ضبط‌صوت رولند که در خانه داشتم، دو باند را روی آن ضبط کردم و همین‌طور که روی تختخوابم نشسته بودم، یک دور آن را خواندم و جمعه ظهر سی‌دی را بردم دفتر آقای جعفری که ماکت را گوش کنند. یادم هست شنبه شب در اتاقم داشتم کار می‌کردم که یک‌دفعه دیدم مامانم می‌گوید بدو بیا. دیدم کانال پنج دارد تیزر همان سریال را با آهنگ من پخش می‌کند! عین همان ماکت را که من خوانده بودم، پخش کردند و الان هم همان ماکت است و ما دیگر، نه روی آن سازی گرفتیم، نه ویرایش کردیم و نه اورتوری برایش ساختیم. یک ماکت زدیم و یک ریتم تا ته آهنگ کپی کردیم و همان شد «هر چی آرزوی خوبه مال تو». هنوز سریال شروع نشده بود و آن تبلیغ سریال بود اما آن‌قدر آن تبلیغ گرفت که کارگردان به من زنگ زد که برای تیتراژ پایانی آن سریال هم شما اتود بزن. آن ترانه هم آهنگسازی شده و یک خواننده آن را خوانده بود. من آن ترانه را هم برایشان اتود زدم و آن ترانه هم شد تیتراژ پایانی آن سریال.»
 
پس از آن، فروش بسیار بالای آلبوم «سلام آخر» موقعیت احسان خواجه‌امیری را از این رو به آن رو کرد. تیتراژ، اهمیت خود را نشان داده بود و رقابتی برای گرفتن ترانه تیتراژ میان اهالی موسیقی آغاز شد که تا امروز هم ادامه دارد.
 

***

 
آغاز دهه ٩٠ فرصتی بود برای رسانه‌های جدیدی مثل وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی که به شکل تخصصی به موسیقی می‌پرداختند. فضای موسیقی هر روز رقابتی‌تر و بازار موسیقی هم پررونق‌تر شده بود. جز ایام ویژه، شبی نبود که در تهران یا شهرستان‌ها چند کنسرت برگزار نشود. فضای انتشار آلبوم هم تا حد زیادی تغییر کرده بود. بیشتر تک‌آهنگ منتشر می‌شد. خواننده‌ها با ظهور اینستاگرام، ارتباط نزدیک‌تر و ملموس‌تری با مخاطبان‌شان ایجاد کرده بودند. از سویی مدیومی به دست آورده بودند تا موقعیت‌شان را در فضای مجازی و بازار واقعی موسیقی رصد و همچنین خود را با دیگر همکاران‌شان مقایسه کنند.
 
از سوی دیگر، این چهره‌ها هم دست‌یافتنی‌تر شده و آن حالت ابهام‌گونه و رازآمیز ستارگی را از دست داده بودند. در این فضا، برخی هوشمندانهتر عمل می‌کردند و بعضی بدون استراتژی خاصی، فقط به تبعیت از بقیه، در میدان فضای آنلاین و شبکه‌های اجتماعی حضور داشتند. یکی از باهوش‌ترین افراد در این میان، سیروان خسروی بود که با وجود ساخت قطعات مگاهیت برای دیگران مثل رضا صادقی، مهدی اسدی و احسان خواجه‌امیری، خودش قطعه‌ای در آن سطح نداشت. او اما راه خود را می‌رفت و با استراتژی ویژه‌اش در ساخت قطعات جدید و حضور مؤثر در فضای مجازی، توانست به یکی از موفق‌ترین و پول‌سازترین چهره‌های دهه ٩٠ موسیقی پاپ تبدیل شود. او هنوز هم جز تیتراژ یک سریال طنز تلویزیون و قطعه «دوست دارم زندگی رو» قطعه بسیار فراگیری در کارنامه ندارد اما تکلیفش با خود و هواداران وفادارش روشن است.
 
در مقطعی حدوداً دوساله، مازیار فلاحی و شهرام شکوهی هم با لحن و فضای کاری متفاوت‌شان توانستند به‌شدت مورد توجه قرار گیرند. در این میانه، مرتضی پاشایی به عنوان یک خواننده بااستعداد ظهور کرده بود اما چندان مورد توجه نبود تا اینکه خبر بیماری‌اش در رسانه‌ها منتشر شد. بعد از چند مرحله شیمی‌درمانی و تغییر چهره و استایل‌اش، او در مرکز توجه مخاطبان تین‌ایجر موسیقی قرار گرفت و در مدت کمی، رکوردی از اجراهای زنده بر جای گذاشت.
 
در ایام بیماری مرتضی هم چهره‌های مستعد دیگری در حال پیشرفت بودند. محمد علیزاده یکی از آنها بود که با تکیه بر لحن خاص اجرا، اشعار عاشقانه غمگین در قالب فراق و جدایی و ملودی‌های خاص خود، جای ویژه‌ای در بازار موسیقی پیدا کرد و دو سالی است که این موقعیت ویژه را حفظ کرده است. در این میان، موقعیت چاوشی و خواجه‌امیری هم به نسبت دیگران همچنان خوب بوده و هست. البته که اولی فقط به انتشار آلبوم بسنده کرده و هیچ اجرای زنده‌ای نداشته است. اما با آثار متفاوت و ریسک‌های زیاد، همچنان مشغول طبع‌آزمایی است و این آزمودن‌ها عموماً نتایج مثبتی برای او در بر داشته‌اند.
 

***

 
اما نباید فراموش کرد که در نیمه اول دهه ٩٠، موسیقی پاپ در قالب دهه هشتادی خود به شدت رو به افول بود و نوجوانان دهه ٨٠ -که امروز جوانان بین ٢٠ تا ٣٥ ساله هستند- چندان اقبالی به آن اشعار و ملودی‌ها و صداها نشان نمی‌دادند. آنها دنبال هوای تازه‌ای بودند که «چارتار» با تلفیق موسیقی به‌روز و اشعار قجری و صدای سنتی خواننده‌اش توانست آنها را جذب خود کند. عاشقانه‌های «چارتار» گمشده این نسل بودند و آلبوم اول آنها یک موفقیت عظیم برای چند جوان بااستعداد بود که قبلاً تجربه موسیقایی ویژه‌ای نداشتند.
 
در این فضا، ظهور و بروز مجدد «دنگ‌شو»، تولد پالت و معرفی علی زندوکیلی همچنان این نسل را به عنوان جامعه هدف در نظر دارد و البته امروز موقعیت، به خوبی دو سه سال گذشته نیست. در این فضا، تلفیق حس اجرا و قدرت صدا و انرژی در موسیقی -که به نظر می‌رسید گمشده موسیقی پاپ است- در آثار چند خواننده مثل سهراب و آرش اِی.پی ظهور کرد و آنها را مورد توجه قرار داد. حامد همایون هم در همین مسیر حرکتی موفق‌تر را رقم زد. او با ملودی و تنظیم‌های اکتیو و اجرایی پرهیجان و اشعاری پرانرژی، پا به میدان گذاشته و در مدت بسیار کمی به ستاره سال ٩٥ موسیقی پاپ بدل شده است. همه جا ترانه‌هایش شنیده می‌شود و مدتی است که آلبومش هم منتشر شده و اجراهای پرتعدادش در نقاط مختلف کشور، او را به ستاره صحنه‌های زمستان ٩٥ هم بدل کرده است. البته که او هم مثل چهره‌های سابق موسیقی، راه سختی در پیش دارد. مخاطبان تخصصی‌تر شده‌اند و در صورت تکراری شدن، از خواننده محبوب‌شان به راحتی عبور می‌کنند.

نویسنده مطلب: محمد اصلانی

محمد اصلانی

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...